خستگي را با تو مي خوانم
سرزمين ِغريب....
تا شاخه هاي رقاصت
نوازشگر بازوي کبودم شوند
گوش کن
لحن من شبيه هلهله ي زنان جنوب
زير نخل هاي گرما زده
باران موشک را عزاداري مي کند
دهانم بوي دهه ي شصت مي دهد
" دهه ي شصت "
که خون شست
گريه اش را از صورت تاريخ
سلولهاي بنيادينم را به تو هديه مي کنم
تا بنياد ظلم را بلرزاني
و شبيه من شوي
شبيه دهه ي شصت!
:: بازدید از این مطلب : 743
|
امتیاز مطلب : 244
|
تعداد امتیازدهندگان : 65
|
مجموع امتیاز : 65